• محمدرضا نصرالهی

دندان زنی را که اعتراض می کند، نشکنید!

درباره سینمایی که بهتر است نبینید

Eshragh

اظهار نظرهای رادیکال و بسیار متناقض درباره «پیرپسر» ذهن همه را نسبت به این فیلم حساس کرد. «پیرپسر» 4 سال توقیف بود و سرانجام بدون سانسور در اکران‌های سه ساعتی روی پرده سینما رفت.

116 ساعت اکران بی‌قفه دو فیلم «پیرپسر» و «زن و بچه» در یکی از پردیس‌های سینمایی تهران، خبرساز شد. مسعود فراستی یکی از منتقدان معتبر سینمای ایران، فیلم «پیرپسر» را «کثیف‌ترین فیلم فارسی عمرش» نامید و با انتقاد شدید، آن را اثری «لجن‌زا» توصیف کرد. حسین دهباشی، پژوهشگر تاریخ و مستندساز در توئیتی نوشت: «خاک بر سر همه اون الدنگ‌های عوضی و گوساله‌ای که جلوی این فیلم سراسر لجن و آشغال و استفراغ‌ را نگرفتند. بعد می ‌گویند نفوذ! مملکت نیست که خرتوخر است.» این توئیت با واکنش‌های زیادی روبه‌رو شد. در مقابل، رییس انجمن منتقدان هم متنی تند علیه او نوشت. ماجرای این فیلم بالا گرفت و به کمیسیون فرهنگی مجلس هم رسید. اما تمام اهالی سینما از این اثر دفاع کردند و آن را فیلمی آوانگارد، ساخته کارگردانی شجاع دانستند. اخیرا هم خبر شایستگی‌های این فیلم برای نمایندگی ایران در جایزه اسکار منتشر شد.

وجود یکی از این حاشیه‌ها کافی است تا مردم به سینما بیایند و فیلم را ببینند. متاسفانه سال‌هاست مردم ایران نسبت به پدیده‌های فرهنگی و هنری واکنش عکس دارند. یعنی اگر فیلمی توصیه شود، در گیشه موفق نخواهد بود و اگر فیلمی برچسب توقیف یا احتمال توقیف! داشته باشد، به رقم خوبی در گیشه می‌رسد. ضد تبلیغ در پدیده‌های فرهنگی ما، از تبلیغ موفق‌تر عمل می‌کند.

اگر هر دو سر طیف اظهار نظر درباره «پیرپسر» را کنار بگذاریم و منصفانه به آن نگاه کنیم، این فیلم اشکال‌های محتوایی و فنی دارد که متخصصان سینمایی، اشاره به آن را کسر شأن خود می‌دانند. نویسنده و کارگردان «پیرپسر»مدعی است فیلم‌نامه، اقتباسی از رمان «برادران کارامازوف» داستایوفسکی و قصه «رستم و سهراب» شاهنامه است. مورد اول، پذیرفتنی است، چون در رمان «برادران کارامازوف» هم پدر زورگوی خانواده به دست یکی از پسران کشته میشود. اما وقتی چنین فیلمی را به شاهنامه الصاق می‌کنند، هر کسی اندکی دغدغه ادبیات دارد، خونش به جوش می‌آید!

چونه درشاهنامه بارها مضامین اخلاقی مطرح شده، حتی شبهه خیانت هم در داستان «سودابه» و «سیاوش» وجود دارد، اما زاویه دید فردوسی چنان پاکیزه است که این قصه قابل بازنویسی، حتی برای نوجوانان است. نام پدر «غلام باستانی» است و کهن الگوی پدرکشی که با اقتباس از رمان «برادران کارامازوف» برای نگارش فیلم‌نامه از آن استفاده شده با فرهنگ ایرانی بسیار غریبه است. اگر داستایوفسکی در این رمان، پدر را می‌کشد، پدر، مظهر تفکر دیکتاتوری و رسوم کهنه و پوسیده گذشته است. این الگو، از پدران ایران بسیار دور است. در ایران باستان و حتی در قصه‌ها هم چنین پدر کثیفی پیدا نمی‌کنید.

«پیرپسر» از ایده فیلم‌نامه، با نگاه سخیف اخلاقی نوشته شده تا صحنه آخر. خلاصه قصه این است که پدر و پسری هم زمان عاشق خانمی می‌شوند. تماشاگر تا اینجای قصه، قدری برآشفته می‌شود، اما وقتی این پدر و پسر، برای تصاحب این زن، رقابت می‌کنند، وقاحت ماجرا به اوج می‌رسد. پدر، موجودی هوس‌ران و کثیف است که «انسانیت» وصله نچسبی برای اوست. نگاه زشتی به جنس زن دارد و زندگی‌اش در امر جنسی و عیاشی و مصرف مواد مخدر خلاصه می‌شود. گاهی هم برای تفریح، سربه‌سر پسر کوچکش می‌گذارد و ادعا می‌کند، مادرش زن بدی بوده و رضا پسر او نیست! و پسر بزرگ غلام، یا بهتر بگویم رقیب عشقی او، اهل ادبیات است و حجب و حیا دارد. این مرد، موجود بی‌عرضه‌ای تصویر می‌شود که چون در برخورد با جنس مخالف، حدود یک زن را زیر پا نمی‌گذارد، پس به دردنخور است و مرد نیست!  

نگاه بیمار فیلم‌نامه نویس و کارگردان در نماهای زیادی، چشم مخاطب بی‌طرف سینما را آزار می‌دهد، صحنه‌هایی که حتی در فیلم‌های آمریکایی هم با احتیاط از این تکنیک‌ها استفاده می کنند. نمای کلوزآپ از پاهای بازیگر زن و نماهای تکراری و تاکیدی از تخت‌خواب، فیم را در سطح فیلم‌فارسی‌های 50 سال قبل پایین می‌آورد.

نکته دیگرمدت زمان آزاردهنده این فیلم سینمایی است. فیلم، نیاز به تدوین دوباره دارد، پر است از گزافه‌گویی و نماهای تکراری و بی‌اثر در روند داستان.

و اما پایان داستان که نقطه اوج است، صحنه قتلی را به تصویر می‌کشد که از طولانی‌ترین صحنه قتل سینمای جهان در فیلم «یک فیلم درباره کشتن» کیشلوسکی فیلم‌ساز لهستانی هم کش‌دارتر و کندتر است. با این حال، هر مخاطبی با هر سواد سینمایی، پایان داستان و نقطه اوج فیلم‌نامه را حدس می‌زند.

اما آنچه به خصوص تماشاگران زن را مکدر می‌کند، نگاه ابزاری و منفعلانه زن در فیلم «پیرپسر» است. شخصیت زن، یک موجود بی‌عرضه است که نتوانسته کار و شغل آبرومندی داشته باشد و با لوندی‌های فصلی و موسمی برای مردان، زندگی خود را می‌گذراند و حالا به جایی رسیده که گیر کرده؛ بین کیف پر از دلار غلام و محبت پسر خجالتی‌اش! ساعتی از فیلم به راضی نگه‌داشتن هم زمان پدر و پسر از این رابطه می‌گذرد. زن از پدر پول می‌گیرد و روی خوش نشان نمی‌دهد و بعد با پسرش به کلاب‌های شبانه می‌رود. قصه، نماها، تمام صحنه‌ها، قاب‌بندی، رنگ‌آمیزی و فرم دکوپاژ در تمام فیلم، مردانه است. زن در این فیلم، ابتدا معشوقه‌ای سر به زیر است، بعد اغواگری که مزه پول کثیف زیر دندانش رفته و در آخر هم «قربانی»! تنها زن این فیلم، وقتی تصمیم گرفت تن به خواسته غلام باستانی ندهد، سیلی محکمی به دهانش کوبیده، صدایش خفه و کشته شد.

همین؟ سینمای مدرن ما همین بود؟ تمام دست و پا زدن و رد کردن خط قرمز ها برای نمایش چنین تصویری از زن بود؟ موجودی که اگر زیبایی دارد، باید نصیب مرد شود. اگر هنری دارد، باید کنار بگذارد و به خدمت مرد دربیاید و... زن چیزی نیست جز عروسکی در اختیار مرد.

خشونتی که در این فیلم نسبت به زن روا داشته شده، بسیار عمیق است. فیلم ماجرای پدر و پسری نیست. قصه تحقیر زن است و تقلیل او به بدن. شدت خشونت نسبت به زن در دولایه روحی و جسمی بالاست و عجیب‌اند زنانی که به تماشای چنین نمایش توهین‌آمیزی می‌نشینند و آن را تحسین می‌کنند!

اهالی سینما، منتقدان این فیلم را دیکتاتور و خشک‌مغز می‌دانند، اما وقتی به قصه «پیرپسر» فکر می‌کنید، چیزی جز شکستن دندان معترض نمی‌بینید. «غلام باستانی» مادر پسر اولش را بر اثر اعتراض کشته، مادر پسر دوم را نیز و انگ فساد هم به او می‌زند. و «رعنا» هم وقتی اعتراض می‌کند، باید دهانش را دوخت و صدایش را برای همیشه خفه کرد. روشنفکران مثل دعواهای قبلی، چیزی را که خودشان هستند، به دیگران نسبت می‌دهند و با آن مبارزه می‌کنند.

فاطمه سادات میرصمدی، سردبیر پیام زن



لینک کوتاه :
https://news.eshragh.ir/p=20307


اخبار مرتبط


دیدگاهی وجود ندارد !